با تو ای درس شبی باز در اين خانه نشستم
همه شب خيره شدم ثانيه ای چشم نبستم
شوق يک نمره ی 20 باز پديدار شد اندر رخ زردم
باز افزود دو صد درد به دردم
يادم آمد که شبی با تو در اين خانه نشستم
اولين بار در آن ترم که يک جزوه به دستم
جزوه را مرتبه ای باز همی کردم و بستم
يادم آمد تو به من گفتی از اين 20 حذر کن
لحظه ای چند بر آينده نظر کن
آه آينده برای تو گران است
تو که امروز نگاهت به يک 20 نگران است
باش فردا که دو پايت پس استاد روان است
تا فراموش کنی چندی از اين نمره حذر کن
با تو گفتم حذر از 20 ندانم
گذر از 19 هرگز نتوانم
اشکی از چشم فرو ريخت
19 ناله ی تلخی زد و بگريخت
18 آهسته ز افکار من آهنگ سفر کرد
شب و سرما و من و ترس
همه دل داده به يک 15 از درس
روز اول که به صد شوق ز کنکور گذشتم
شاد و خندان بهسوی خانه دويدم
خويش را عالم اين دهر بديدم
تو به من پند بدادی نشنيدم، نشنيدم
باز گفتم که تو آسانی و من عالم دهرم
می تونم که بگيرم ز تو من 15 آسان
يادم آمد که از اين صفحه به آن صفحه پريدم
سوی هر درد که رفتم
به دوايی نرسيدم
پای در خواب کشيدم
صبح شد زير پتو آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتن دگر از درس خبر هم
نکند 11 بر بنده گذر هم
با 10 اما به چه حالی من از اين ترم گذشتم!
بوی شوم امتحان آید همی , یار صفر مهربان آید همی
ما ز تعلیم وتعلم خسته ایم ، دل به امید تقلب بسته ایم
مابرای کسب مدرک آمدیم ، نی برای درک مطلب آمدیم !
:: موضوعات مرتبط:
عمومی ,
,
:: برچسبها:
شعری درباره شب امتحان ,